♥یـــــوسف زهـــــــرا ♥

ارتباط از طریق یاهو مسنجر
1
محل تبلیغات شما
2
محل تبلیغات شما
3
محل تبلیغات شما

عضویت درخبرنامه

تبلیغات شما

برگ گرافیک

بازديد : 1412

شـيـبانى گويد: بخدا كه من در خدمت على بن الحسين بودم و

 فرزندانش ‍ هم حضور داشتند كه جابر ابن عبداللّه انصارى خدمت

 آنحضرت رسيد و سلام كرد، سپس دست ابى جعفر (امام باقر) عليه

 السلام را گرفت و با او خلوت كرد و عرضكرد: همانا رسولخدا صلى

 اللّه عـليـه و آله بـمـن خـبـر داد كه من مردى از اهلبيت او را كه نامش

 محمد بن على و كنيه اش ابا جـعـفـر اسـت درك مـيـكـنـم ، و فـرمـود:

 چـون خدمتش رسيدى ، او را از جانب من سلام برسان ، شـيـبـانـى

 گويد: جابر برفت و ابو جعفر عليه السلام آمد و نزد پدرش على بن

 الحسين عليه السلام با برادرانش ‍ نشست ، و چون نماز مغرب را  گزارد، على بن الحسين به ابى جـعـفر عليهم السلام فرمود: جابر بن عبداللّه انصارى بتو چه گفت ؟ جواب داد: او گفت : رسـولخـدا صـلى اللّه عـليـه و آله فرمود: تو مردى از اهلبيت مرا كه نامش محمد

 بن على و كـنـيـه اش ابـا جـعـفـر است درك مى كنى ، سلام مرا به او برسان . پدرش به او فرمود: پسر جانم ! امتياز و خصوصيتى را كه  خدا توسط پيغمبرش از ميان اهلبيتش تنها بتو داده بـر تـو گـوارا بـاد.  بـرادرانت را از اين مطلب آگاه مكن ، مبادا درباره تو مكرى انديشند، چـنـانـكـه بـرادران يوسف براى يوسف انديشيدند. (اين

حديث چنانكه گفتيم تنها در نسخه صفوانى است و مناسب است كه در باب بعد ذكر شود).




مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







[تبادل لگو با ما]

Friends
تمامی حقوق مطالب برای این سایت محفوظ میباشد. قالب طراحی شده توسط: برگ گراف و ترجمه شده توسط : قالب گراف